تو را آسان نیاوردم به دست
این روزا دوباره حالم دوباره بد شده نی نی گلم ، از دست درد دیونه شدم انقدر که بعضی وقتا به همسری میگم که با پاش بره رو دستام انقدر محکم می بندم که شاید یه ذره دردش بهتر بشه و تازه معده درد شدیدم دارم می گن که فسقلیم داره مو در می یاره چه می دونم از این چیزا تازه من که خیلیم گرمایی بودم حالا بد جور سرمایی شدم حتی تا آخرین ماههای بارداریم هم مامانی همینطور بود .حالت تهوعم که هنوز پابرجاست ، خیلیم زود خسته می شم تنبل شدم ، مامانی دوره حاملگی سختی داره ولی یه چیزی هست که می گن که من تو را آسان نیاوردم به دست نازنینم ، تو محل کارم 2 تای دیگه از همکارام هم باردارن خیلی جالبه یکی بچه چهارمشه و یکی دیگه اولی ، یکی پسره یکی دیگه دختر فاصله بارداریمو...